این چند روز دو خبر ناراحت کننده شنیدم. اول یک دوست دور، بهمن که صبح دیگر بیدار نشده بود و بعد خسرو که صبح را ندیده بود.
همه از شنیدن مرگ "هامون" شوکه شدند. دوستانم اس ام اس ام را باور نمی کردند و دلیلی برای اطمینان می خواستند. همان موقع بود که فهمیدم در ذهن ما آدم هایی هستند که فکر می کنیم جاودانی اند ، فکر می کنیم همیشه خواهند بود.خسرو شکیبایی یکی از آن آدم ها بود. هیچ کداممان شاید تا دیروز نمی دانستیم 64 سال دارد و پیر شده است و شاید چند سالی بیشتر وقت نداشته باشد. این واقعیتی بود که اصلا نمی دانستیم اش.
ذهن های ما پر از تصویرها و صداهای اوست. حافظه های مان تا ابد حفظ اش خواهند کرد. این راز جاودانگی است ، جاودانگی او و هر انسان خلاق دیگری ...