آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Wednesday, December 19, 2007
برای یه پست نوشتن این همه باید ما تحتت درد بیاد؟ به خدا نیم ساعته هی سعی می کنم صفحه هه درست بیاد بالا. همون بهتر شب ها آن لاین بشم.
................................................
همه هی می گن چه
آروم شدی ولی نمی دونم چرا نمی تونم نقاشی کنم ، کار خلاق کنم پس.
................................................
زندگی ام به شدت بی اتفاقه. به شدت دوست دارم این جا رو ببندم و برم یه وبلاگ بی نام و نشون وا کنم که بتونم توش با حداقل خودسانسوری بنویسم. دوست ندارم یه چیزایی بنویسم و بعد فکر کنم آدمی که داره می خونتش رو دیروز باهاش شام خوردم مثلا. خل نشدم. جدی می گم. شایدم این کارو کردم. چه می دونم.
...............................................
عجیبه که اون قدری هیجان زده نیستم از این که نگار برگشته. از هیچی دیگه این قدر هیجان زده نمی شم. اگه این آروم شدنه که اصلا جالب نیست.
...............................................
برو بابا ...