آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Saturday, October 6, 2007
...
چند وقتی است نمی نویسم. چراشو نمی دونم. حالشو ندارم و خب مثل چند ماه قبل هم نیستم که فارغ از همه چی باشم. این پست آخری هم که نوشتم دیدم وبلاگم پینگ نمی شه. نمی دونم اشکال از بلاگ رولینگه یا آدرس من.
از شنبه به خانم محترمی قول یه سری طرح رو داده ام. نصفه نیمه به یه ایده هایی رسیده ام و نمی دونم چرا کار نمی کنم تمومش کنم. گاهی بعضی موضوع ها این طوریم می کنه. غمگینم می کنن و باهام کلنجار مغزی می رن. منتظرم که ایده هه بی جهت نپره و من کارو تحویل بدم و بعد یه شاهکار ! توی مخم بیاد و حرص بخورم.
....................................
هیچ اتفاقی نیفتاده که من این طور غمگینم. از اون غمگینی های بی دلیل و افسردگی های آروم گه گاهی. دوست دارم سیگار بکشم و موسیقی گوش کنم و گریه هم نمی کنم. فقط یه جور آروم و مدامی غمناکم.
...................................
احتیاج به یه برنامه ریزی دقیق دارم. خیلی دور خودم در گردشم ولی کلی کار هست که دوست دارم تمومشون کنم. غزل خانوم اون مطلب راجع به خیانت که گفتی رو هم هنوز ننوشته ام. ای بابا.
...................................
3 روز دیگه تولد جان لنونه. عجب ...