گاهی وقت ها که اتفاقی می افته یا مثلا تست روان شناسی می زنم درباره ی رابطه ، همه اش الگوی رابطه ی قبلی ام یادم می آد. ترسی که در برابر پارتنرم داشتم و درک نشده گی متقابلی که بینمون وجود داشت. خیلی وقت ها دلایل و توجیهاتم رو کنار می زنم و به این فکر می کنم که چرا اون همه مدت در یه همچون رابطه ای موندم؟ چرا ترسیدم از این که رابطه ام رو رها کنم در حالی که موندن در اون ارتباط به مراتب صدمه زننده تر از غم از دست دادنش بود؟
گاهی آدما ، با دلایلی که اغلب از دید آدم های دیگه و منطق ، پذیرفته شده نیست ، یه ارتباط نادرست رو تا جایی کش می دن که نه چیزی از خودشون و عشقشون می مونه و نه چیزی از احساس دوستی بین دو نفر ارتباط. که دوروبرم زیاد می بینم نمونه هاش رو.
خیلی مهمه که آدم شجاعت این رو داشته باشه که به خودش بگه اشتباه کرده ، که قدمش غلط بوده ، که انتخابش نادرست بوده و نترسه و برگرده از نقطه ی صدمه زننده ای که در اون هست.
خود من به خاطر لجبازی و دلسوزی ، یه سال رابطه ام رو بیشتر ادامه دادم و درسته که در اون یک سال چیزایی آموختم ولی صدمه خوردم و هر روز بیشتر اعتماد به نفسم آسیب دید. من با روش خودم ارتباط روحیم رو با پارتنرم از ماه ها پیش از تموم شدن واقعی ارتباط ، تموم کرده بودم و به خاطر همین اون غم از دست دادن رو به شدتی که همه تجربه می کنن ، درک نکردم و در واقع بخش اعظمی از ترس جدایی در همین غم بعد از قطع ارتباطه. اما باید این رو بهش ایمان داشت که یه سری رفتارا در یه رابطه یعنی فاجعه. محرومیت عاطفی به صورت قهرهای متوالی و فحاشی و ترسوندن و یا آسیب فیزیکی ، یه رابطه رو به نابودی می کشه حتی اگه اون ارتباط سال ها هم ادامه پیدا کنه.
من خودم با این که غم از دست دادن برام درد نداشت ولی به خاطر موندن در اون رابطه ی نادرست هنوز دارم تاوان پس می دم. هنوز هم وقتی با آقای ه بحث می کنم ته دلم اون ترس وحشتناک که از خرد شدن های پیشینم بوده ، می آد سراغم اما خب بعد مدتی فهمیده ام که در رابطه ی جدیدم "بحث" کردن به معنی دعوا کردن و فحش شنیدن و تحقیر شدن نیست. در این ارتباط ما با هم بحث می کنیم تا به نتیجه برسیم و مسئله مون رو حلاجی و در نهایت حل کنیم نه این که همدیگه رو له کنیم.
شاید که اگه رابطه ی بد رو تحربه نکرده بودم حالا ارزش ارتباط خوب رو درک نمی کردم اما بهایی که براش پرداختم هم سنگین بود. درست بود یا غلط رو نمی دونم اما الان فکر می کنم اگر می بینید که در رابطه تون دارید از هر جهتی لطمه می خورید و نمی تونید درستش کنید ، ازش بیایید بیرون. هیچ کس ارزش این رو نداره که شما رو تحقیر کنه و ازتون یه موجود ترسوی منفعل بسازه.
.
پی نوشت. هیچ وقت نمی خوام پارتنر سابقم رو متهم کنم فقط آسیب دیده ام و همیشه فکر می کنم هیچ کس نباید به هیچ دلیلی به کسی آسیب بزنه. اگه می بینه که طرفش به دردش نمی خوره یا دنیاش با دنیای او فرق داره می تونه به جای له کردنش ، رهاش کنه نه این که با روش های وحشیانه سعی کنه اون آدم رو شبیه به خودش کنه. همین.