آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Monday, August 6, 2007
عجیبه
تو این روزای شلوغ که هی از این خونه می ریم اون خونه و در حال کارت پخش کردنیم - ما همونایی هستیم که نمی خواستن جشن بگیرنا ، ما گیلاسیم - دلم یه لپ تاپ می خواد که بذارمش رو پام تو ماشین و پست بنویسم و اسم وبلاگمو عوض کنم به نام آزادی دانشجویان دربند و بنویسم شرق توقیف شد.
خیلی گرفتاریم. ساعت 12-1 شب که خونه می رسم نا ندارم یه چایی بریزم واسه خودم. می آم گوگل ریدرمو وا می کنم و چند تا پست که می خونم چشام سنگین می شه و فرار می کنم تو رختخواب.
شنبه دوباره برمی گردیم به زندگی معمول خودمون.
حالا کار بامزه ی من خودآزار اینه که نرفتم یه آرایشگاه که خب آرایشم کنه و خلاص. میک آپو یکی می کنه ، مانیکورو یکی و هر تیکه ی کارامو یه جا و یکی. بهتره این جوری. آرایشگرام تا می فهمن تو عروسی ، قیافه اتو این قد رنگ می کنن که مادرتم نمی شناستت. منم که بی اعصاب.
این قدر دلم می خواد دوباره رابطه ام با آقای ه پنهانی باشه و من یواشکی برم خونه شون. دلم فیلم می خواد برای دیدن - سه تا دارم البته که ندیده ام .
زندگی ام عوض شده ...