روزی دیگر آغاز می شود دست هایت را فشار می دهم با شوق و دلم می خواهد داد بزنم و کفش هایم را به همه نشان بدهم بالا و پایین بپرم زبانم را لوله کنم برای همه بستنی یخی نارنجی بخرم و لی لی کنم روی تمام آسفالت های شهر . نگاه کن روزی دیگر آغاز می شود و خورشید درست بالای سرمان است . امروز کفش های نو خریدیم برای تمام دویدن هایی که در پیش داریم ...