آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Thursday, July 5, 2007
1
بعد از دو سال و خرده ای که از فارغ التحصیلی ام می گذره ، بالاخره به صرافت افتادم که در انجمن نقاشان عضو بشم. رفتم و دو تا فرم گرفتم و باید 10 تا کار هم بدم که ژوژمان می شه. حالا کاری ندارم که داورها خودشون چندان نقاشان خاصی هم نیستن اما مساله اصلی اینه که سیستم آموزشی ایران این قدر افتضاحه که این دوستان تصور می کنن یک لیسانس نقاشی نمی تونه تا حدی کار ارائه بده که عضو انجمن بشه؟ نکته ی جالبش اینه که خود این داورها استادان دانشگاه هستن ( به خصوص آزاد ) و خب دانشجوهای خود این ها می آن در انجمن عضو می شن! حالا البته با ورودیه چهل هزار تومانی و سالیانه بیست هزار تومان دادن ، نه فکر کنید قراره آپولوی هنر ایران رو هوا کنند ها ، نه. نهایتش یه نمایشگاه تو ایران و یه نمایشگاه اون ور آبه و می تونی رای بدی کی رییس بشه تو انجمن. شاید کلاس آموزشی هم باشه که حتما بابتش یه پولی می گیرن از اعضای شرکت کننده.
البته نه فکر کنید من این غرها رو می زنم از این بابت که نگرانم مبادا عضوم نکنند که اگه این کارو نکنن موزه ی هنرهای معاصرشون رو زیر سئوال بردن که به من جایزه هم داده.
2
دوست دارم کار کنم. یه جایی که همکارات زیرآبتو نزنن ، بدگویی همو نکنن و فضای کاری مسموم نباشه. روسا ازت خرحمالی نکشن و حقوق معقولی که یه آدم می تونه باهاش زندگی کنه رو بهت بدن. کارش هم مرتبط باشه با رشته ام. خوش خیالم نه؟
3
چرا هرچی من می نویسم همه فکر می کنن درباره ی خودمه؟ بیشتر مطالبی که من این جا عنوان می کنم کلی است و هر وقت اشاره کردم که خودم فلان کردم ، اون وقت می شه مطلبو ربط داد به زندگی من. روشنه؟