آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Saturday, April 7, 2007
تقدیم به شما که نعره می زنید تا ما لرزه تان را نبینیم


بردیدشان بند یک. اشک های محبوبه را درآورده اید و چه بیهوده در دلتان فکر می کردید که آنها را ترسانده اید. ترسیده اند از این همه "زن" از این همه هم جنسانشان که دست بر قضا سخت ترین زخم های جامعه روی دست ها و صورت ها و دل های آن هاست؟ بیهوده فکر کرده اید که زنی که پاریس را رها کرده با آن همه آسایش از این بادها می لرزد. بیهوده گمان برده اید که آن دیگری که با پای زخمی اش امضا جمع می کند ، بترسد از این زنان که آینه ی تمام نمای درستی اندیشه ها و کمپین آن هاست. برده ایدشان به بند تنبیهی ها که زهر چشم بگیرید از آنان؟ آنان که "زن" اند و فقط به درد پستو می خورند و شوهرداری و چرا ترسیده اید ازشان ، از این ضعیفه های کم جان؟ خودتان هم می دانید که این زنان استوارتر از بسیاری مردان اند. استوار و مصمم تا بند تنبیهی ها هم می روند و استوارتر و مصمم تر بیرون می آیند. سه روز چای نخوردن از پا درشان نمی آورد. قدرت آن هاست که دارد پاهای شما را می لرزاند. استحکام آنان است که لرزه انداخته به دل های مردانه ی شما ، اگر که هنوز دلی باقی مانده باشد در سینه هاتان ...