آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Saturday, March 3, 2007
من دیشب نتونستم جواب لوا رو درست بدم به همون علتی که خودش گفت. توی این پستش با این که کامنت هم گذاشتم ، ترجیح می دم کمی مساله رو این جا بازتر بنویسم.
در واقع دیدگاه من و لوا در این مورد با هم فرق می کنه که او معتقده اگر یک آدمی بخواد می تونه در جامعه ی امریکا ( نه ایران ) برسه به حداقل ها و بی خانمان ها آدم هایی اند که به نوعی نخواستن و تنبل بوده ان. من تا به حال امریکا زندگی نکرده ام اما از خیلی ها این رو شنیده ام.
در واقع مساله هیچ ربطی نداره به این که تو آمریکایی الاصل باشی یا نه. مساله ای که من مطرح می کنم اینه که یک بچه ی آمریکایی هم اگر در شرایطی زندگی کنه که آموزش درست نبینه و اندیشه اش برای زندگی در راه درستی نیفته می تونه به یه پرتگاه اجتماعی سقوط کنه. یک دراگ فروش یا یه دزد شاید داره نان روزانه اش رو درمی آره اما او هم داره در یه پرتگاه از نظر جامعه اش دست و پا می زنه ، مثل همون بی خانمان. بی خانمان فقط شکلش توی ذوق ما می زنه. اما اگر از منظر انسانی نگاه کنی او ( بی خانمانی که داره از دولت یه امکانات اولیه می گیره که نمیره مد نظر منه ) فقط یک آدمی است که موقعیت اجتماعی نداره ، درآمد نداره ، کار نداره ، در خیابون یا مراکز بی خانمان ها می خوابه. اما اون دراگ فروشه برای هدفش که همانا زنده موندن و تنازع بقاست ، داره صدها انسان رو معتاد می کنه و فساد رو گسترش می ده در یه سطحی از جامعه اش.
یه بی خانمان برای من و لوا آدم ناشناسیه. ما هیچ چیز درباره اش نمی دونیم. درباره ی پیشینه ی خانوادگی و اجتماعی اش. به فرض بچه ای با پدر و مادر الکلی که هر روز کتک می خوره ، هیچ محبتی از اون ها دریافت نمی کنه و همیشه تحت ابیوز عاطفی و روانیه نمی تونه به راحتی من یا لوا هدف های بزرگ توی زندگی اش داشته باشه و از حداقل زندگی برخوردار بشه. اون بچه می شه یه انسان بیمار که اگه خیلی قوی و باهوش و زرنگ باشه بتونه معضلات شخصی اش رو حل کنه و همیشه به خاطر رفتارهایی که دیده و الگوهای رفتاری غلطی که یاد گرفته نخواهد توانست یه آدم سالم در جامعه اش باشه. یک بی خانمان حتما در کودکی اش آرزوهایی داشته که محیط پیرامون و محیط ذهنی اش بهش اجازه نداده ان که به هدف تبدیلشون کنه. یک جامعه ی سرمایه داری دقیقا همون طور که لوا گفت اگه تو توانایی این رو داشته باشی که کلاه بردار خوبی باشی بهت این اجازه رو می ده که پیشرفت کنی. اگه یه رییس گنگ پرقدرتی باشی بهت این اجازه رو می ده که بری هی قدرت بیشتر توی محله های بیشتر به دست بیاری. اما اگه یه سرخورده باشی که از بطن یک خانواده ی نابه سامان بیرون اومده بهت راه نشون می ده؟ بهت چه کمکی می کنه؟ پدر و مادر اون آدم هم محصول اجتماعشون هستن. اون ها هم خارج از سیستم اجتماعی نبوده ان و حالا که شده ان افراد مزخرف یک جامعه ، یک فرزند که محصول دو ذهن مزخرفه تربیت می کنن و به اجتماعشون تحویل می دن و این پروسه همیشه ادامه داشته و داره.
یعنی آیا یه بی خانمان دوست نداره مثل یه انسان لباس خوب بپوشه و کار خوب داشته باشه و احترام اجتماعی کسب کنه؟ یه بخش بزرگی از اون آدم ها توانایی ذهنی دستیابی به این ها رو ندارن چون مشکل از همون سیستمی است که اون ها رو بار آورده. بی خانمان ها آدم های عادی یک اجتماع نیستند اتفاقا اون ها همون زخم های چرکی اند که سیستم سعی داره کتمانشون کنه و مدام بگه اون ها بی خاصیتن و اگه می خواستن شرایط مهیا بوده ولی حالا بیایم ببینیم توی محله ای مثل هارلم توی ناف نیویورک چند درصد بچه ها می شن سناتور یا حتی صاحب یه زندگی سالم می شن؟ محیطی که اون ها باهاش دم خورند اون ها رو می بلعه. حالا شانس بیارن و یه جوری از اون محیط بیان بیرون اما خیلی هاشون هم شانس نمی آرن و می افتادن توی یه سیکل اجدادی.
ما نفس هامون داره از جای گرم بیرون می آد. خود من همیشه نسبتا خوب زندگی کرده ام. پول داشته ام که کتاب بخرم ، فیلم داشته ام و مهم تر از همه در شرایط خانوادگی معقولی رشد کرده ام. خود لوا هم همین طور. اما خیلی ها که شانس ما رو نداشتن و همین طوری توی خاک سفید یا حلبی آبادهای اقماری تهران به دنیا اومدن ، اون ها نتونسته ان این شرایط رو داشته باشن. و این صرفا یه شانسه که در چه زمانی ، کجا و در شرایطی به دنیا بیایی.
لوا جون ، فقر جلوی پیشرفت رو می گیره ، هم فقر مالی و هم فرهنگی. فقر چیز زشتیه اما یه دولت سرمایه دار خیلی جاها به جای حل کردنش ترجیح می ده روشو بپوشونه که دیده نشه. درسته که توی چین سوسیالیسم اون طوری که باید پیش نرفت اما چین برای یه میلیارد آدم سیستمی ایجاد کرده که بتونن حداقل رو داشته باشن. شاید چینی ها فشار زیادی بهشون می آد از خیلی جهات اما به نسبت همون آمریکا درصد گرسنه هاش ناچیزه. قطعا هیچ نظام حکومتی کامل نیست.
راجع به کوبا و آمریکا هم این رو بگم فقط ، که کوبا حتی اگه این طور که تو می گی یه تن فروش خونه ی بزرگه اما مثل آمریکا نمی ره توی ویتنام و عراق و افغانستان برای چاپیدنشون این همه کثافت کاری کنه. برای همینه که اون ها اون جا هستن و آمریکا اون جا. یادت نرفته که ممکنه کشور خودت رو همین آمریکا فقط و فقط به خاطر پول و نفت له و لورده کنه؟