آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Wednesday, February 21, 2007
می دونید الان چی حرص درآره؟ این که من نمی تونم آخر هفته ای برم شیراز. چون کلاس زبان دارم. دوست داشتم در خوشگذرانی ، آقای "ه" و بقیه رو تنها نذارم. حسودیم نشده ها دلم خوشگذرونی می خواد. همین. ولم کنن جونم درمی ره واسه علافی و برنامه های ول چرخی.
-----------------------------------------
امروز من شاید یک ساعتی هی یه شماره رو می گرفتم تا آزاد بشه. سر جمع سه ساعتی گرفتمش تا آزاد شد. وزارت علوم که می خواد امتحان
IELTS
بگیره. دست آخرم شوتم کردن به سایت دیگری غیر خودشون. حالا باید مثل عقاب بشینم پای اینترنت که وقت بگیرم برای امتحان وگرنه باید برم گلدن گروپ دزد ، وقت بگیرم برای دبی. اما به این هم فکر کردم که می شه رفت ارمنستان. همه جا بریتیش کانسیل داره دیگه. دو دفعه رفتن به ارمنستان خرجش از ششصد و خرده ای که این دزدهای سرگردنه فیمت دادن که بیشتر نمی شه ، کمترم می شه.
----------------------------------------
ویرم گرفته موهامو رنگ کنم مدت هاست. اما چه رنگی شو موندم. شما بگین. چه رنگی شون کنم؟ اولین بار هم هست که می خوام رنگ بمالم به سرم! موهام هم کوتاهن. یه راهنمایی مفید هم می کنم : رنگ پوستم سفیده. به بهترین پیشنهاد جوایز ارزنده ای اعطا خواهد شد ( یک عدد تقویم سال 86 چه طوره؟ ) !!!