آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Saturday, February 3, 2007
این هم از این !
نمی دونم چرا می تونم تا این حد بدشانس باشم. بعد از عمری داشتم ساعتی از آویزان بودن آی پادی بر گردنم محظوظ می شدم که بعد از دیدن یک فیلم ژاپنی با بازیگری اوشین جوان ، در تاکسی نشستم و خواستم پیش از پس دادنش به آقای "ه" مهربان یک لدزپلین به روحم بخورانم که آی پاد محترم روشن نشد که نشد. بی هیچ ضربه ای بر این دستگاه که ساعتی لمیده بود بر شکم نرم من. آی پاد هنوز هم روشن نشده و این می تواند به احتمال بالایی نشانه ی این باشد که دستگاه مزبور خراب شده است و آقای "ه" معتاد به موسیقی عزیزتر از جان من ، بی آی پاد شده ، زبانم لال. یکی نبود بگه آبت کم بود نونت کم بود واسه چی ناموس این بیچاره رو گرفتی؟ تو که تمام وسایل الکترونیکی از همین کامپیوتر جان گرفته تا ضبط صوت و حتی موبایل تا بهت می رسند سعی دارند خاموش بشن و ادا در بیارن که حالت رو بگیرن. حالا هم جناب آی پاد بعد از کمی لمیدن روی شکم اینجانب ، فهمیده که بد نیست یه حالی به من بده و دیگه به هیچ وجهی روشن نشه. من واقعا مستاصل شده ام. واقعا مگه می شه بی هیچ دلیلی این دوستمون فیزیورتش قمصور بشه؟ من اصلا نمی فهمم. من اصلا سردرنمی آرم. من اصلا دوست ندارم 30 گیگابایت روی شیکمم دود بشه بره هوا. من اصلا دوست ندارم. کمک!

پ ن. کسی هست بگه این دستگاه نازنین می تونه چه بلایی سرش اومده باشه؟ دستم به دامنتون ، شلوارتون ، شلوارکتون...