آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Friday, January 26, 2007
دست های مرا از آن خود کرده ای
می دانی شاید
که نگاهم به تو جور دیگری است


چشمانت که نگاهم می کنند...

دارم خودم را پاک می کنم
دارم تنم را می سپارم به آب های شوینده

سیگار می کشیم که دود برود در ریه هامان ، در یک لحظه
تو در چشم من می بینی
و این قلبم را می لرزاند
قلبم می لرزد از این همه شور ، از این همه که می خواهیم...