دست های مرا از آن خود کرده ای
می دانی شاید
که نگاهم به تو جور دیگری است
چشمانت که نگاهم می کنند...
دارم خودم را پاک می کنم
دارم تنم را می سپارم به آب های شوینده
سیگار می کشیم که دود برود در ریه هامان ، در یک لحظه
تو در چشم من می بینی
و این قلبم را می لرزاند
قلبم می لرزد از این همه شور ، از این همه که می خواهیم...