آذرستان
بیست و چهار ساعت در خواب وبیداری
Saturday, December 30, 2006
free as a bird
وقتی حرف می زنم با آدم هایی معمولی که دور و برم زندگی می کنند و ادعایی برای خاص بودن ندارند بیشتر مطمین می شم که به دلیل فرهنگ و سطح آگاهی محدودی که اکثریت عوام دارند ، این وضعیت فرهنگی و حک ومت گل نشانمون ، کاملا رابطه ی مستقیم با هم دارند. وقتی تفکر مردم از مساله ای مثل مهاجرت برای دخترها این است که در مملکت غریب می ری فاسد می شی!!! وقتی به تنها مساله ای که فکر می کنند این است که مگه تفریحات این جا با اون جا چه تفاوتی داره! خب چرا نباید همین آدم ها برند و به احمدین ژاد رای بدن یا براش هورا نکشند یا همین آدم ها باور داشته باشند به این که زن موجود علیل و مفلوکیه که قراره در یک کشور جدید به جندگی بیفته.
این طرز فکرهاست که زندگی در این نقطه از جهان رو سخت می کنه.
خوشحالم که هر روز بیشتر از ایران ، زادگاهم دل می کنم. خوشحالم که دلبسته ی هیچ خاکی قرار نیست باشم. خوشحالم که دارم به جایی می رسم که هر جا راحت ترم وطنم باشه. خوشحالم که تفاوت تحجر فکری و آزاد اندیشی رو تا حد زیادی درک می کنم. خوشحالم که حس می کنم روزی خواهد رسید که آزاد باشم چون پرنده.